۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

Harakiri

صبح ها چیزها ی عجیبی میبینم .
یک کرم سیاه بزرگ ، مثل زالو ، که داشت میرفت وسط خیابون .
تا له بشه احمق.