من همیشه تو خونه صدای کلاغ ها رو میشنوم ، معمولن یه کلاغ هر روز میاد میشینه رو تیر چراغ جلوی خونه و صدای عجیبی که اصلن به قار قار نمیخوره از خودش در میاره ، یه صدای عجیب مثل آااا ها ، گاهی دلم میخواد که حداقل قار قار کنه ، به نظرم خیلی اعصاب خورد کن و آزاردهنده است که یه پرنده ی سیاه بزرگ بشینه جلوی خونه ی آدم و هی بگه آااا ها . امروز که از بانک میومدم دیدم یه کلاغ نشسته رو دیوار خونه و یه قورباغه ی بزرگ هم به منقارش هست ، گفتم خدا رو شکر ، جنگل هست اینجا ، سنجاب و میمون و سگ و گربه و خفاش و شاهین و کلاغ قورباغه خور . بعد باز از خونه رفتم بیرون ، رفتم ساندویچ خوردم ، همین طور که غذا میخوردم دیدم یه مگس نشسته رو شیشه ، نگاش که کردم دیدم یه کلاغ هست که اون دورها روی یه دیوار نشسته . پنج دیقه بعد یه سیاهی دیگه دیدم ، به هوای یه کلاغ دیگه برگشتم سمت شیشه دیدم یه زن با رو بنده و مانتوی سیاه داره از دور دورترها میاد ، این زن ها با روبنده برا من خیلی عجیبن ، خیلی وقت ها شده حس میکنم دارن میان طرفم ، در حالی که دارن ازم دور میشن ، با خودم گفتم افتخاری دیگر برا زن های روبنده پوش ، حالا دیگه کلاغ هم می بینمشون . حالا شاید فکر کنید دارم از خودم چرت و پرت در میارم ، ولی بخدا اینجوری هست ، جلو و عقب که ندارن ، فقط یه چیز سیاهن ، آدم نمی فهمه چجورین ، صورتشون جلو هست ها پشتشون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر