مادربزرگم یه داستان تعریف میکرد که یه دفعه یکی تو جالیز بوده براش سوال میشه که چرا خربزه بوته داره و رو درخت نیست ، بعد میره زیر درخت گردو یه چرت بخوابه ، گردو میوفته رو کله اش و با درد از خب میپره ، بعد این شعر معروف رو میگه که : درخت گردُوان به این بلندی ، درخت خربزه الله و اکبر ، و میفهمه که هرچیز حکمتی داره و قدرت خدا اگه خربزه رو درخت بود و میوفتاد رو سرش مرده بود . حالا خدا انگار طرف های هند خیلی به فکر نبوده ، اون از درخت نارگیل که به اون بلندی هست و جدی جدی سالانه خیلیها همچین که بیخبر دارن از زیر درخت رد میشن نارگیل میخوره تو سرشون و میمیرن ، از طرفی یه میوه ی دیگه اینجا هست اسمش جک فروت هست ، میوه که خود خربزه است اندازه اش ، درختش الله و اکبر هم نیست به همون بلندی درخت گردو هست . یادم باشه اینبار که میرم خونه به مادربزرگم بگم .